شهید شاخص 14 بهمن شهید پرویز سراج
زندگینامه
پرویز سراج
تاریخ تولد: 1/11/1344
تاریخ شهادت: 26/2/1367
محل شهادت: ماووت (بیت المقدس 6)
دانشکده: مهندسی کامپیوتر
عزیزان دقت کنید شهدا راضی نیستند پا بر خون آنان بگذارید. ای کسانیکه شعار خاموش جنگ می دهید، بدانید کسانیکه خونشان را نثار کرده اند راضی نیستند که از خون آنان چنین استفاده شود. اگر با این نظام نو بنیان اسلامی بنای مخالفت بگذارید و در ادای وظائف سهل انگاری نمایید، در هر دو جهان بدبخت و ذلیل می گردید |
شهید سراج، بسیجی مخلص و نیز معلم بی نظیر قرآن و الگویی برای دانش آموزان مدرسه شهید دیالمه منطقه 18 آموزش و پرورش بودند . بعد از اخذ دیپلم و فوق دیپلم دینی – عربی ، در سال 66 وارد دانشگاه شریف در رشته کامپیوتر شدند و سال بعد گوش به فرمان رهبر خود درس و دانشگاه را رها کرده و به جبهه عزیمت کردند و در 27 اردیبهشت 67 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند .
وقتی به ایشان گفته می شد : « شما خیلی زحمت کشیدی تا به دانشگاه راه یافتی، کمتر به جبهه برو، زیرا در جبهه احتمال شهید شدنت زیاد است» ، می گفت : « اولا مرگ دست حق تعالی است و ثانیا اینجا دانشگاه نیست، بلکه حوزه ای است جهت ورود به دانشگاه معارف اخلاقی و انسانی. دانشگاه واقعی جبهه است و بس. هرکس توانست در این جبهه پیروز شود ودر دانشگاه عشق تحصیل بنماید، اخذ دیپلم افتخار را با امضای استاد دانشگاه یعنی مولا علی (ع) به او هدیه می دهند. درس عشق و ایثار را از درون سنگر می آموزیم. باید به جبهه برویم تا فردا برادرانمان بتوانند بدون نگرانی ادامه تحصیل بدهند . بنده به خاطر حفظ اسلام محمدی به جبهه می روم تا به ندای هل من ناصر امام لبیک گفته باشم . »
شهید سراج غذای بسیارساده و بیرنگی داشت. از غذاهای رنگارنگ رنج میبرد. به نان خالی اکتفا میکرد. هرگز خدای را از یاد نمیبرد. روزهای ماه مبارک رمضان علاوه بر آنکه روزه داشت به محل کار میرفت و فعالیت او در ماه مبارک رمضان بیشتر از ماههای دیگر سال بود. شب بعد از نماز مغرب و افطار به مجالسی که خیلی از محل آنها دورتر بود میرفت و تا سحر به مناجات و گریه و زاری میپرداخت. هر گاه به منزل میآمد لقمه نان خالی میخورد و بدون اینکه به بسترش برود روی زمین آسوده میخوابید. این کار همیشهاش بود حتی در زمستان هم همینطور بود. بالاخره روزی مادرش نتوانست طاقت بیاورد روی به فرزند خود کرد و گفت پرویز جان نان خالی خوردن تا کی بدون بستر خوابیدن تا کی چرا در بستر خود استراحت نمیکنی. شهید با لحنی مهربانانه و عاشقانه گفت: مادرجان من باید به این کار ادامه بدهم تا درون قبر بر من سخت نگذرد و میخواهم مثل حسین (ع) با لب تشنه و گرسنه جان بسپارم. همیشه یا درون بیمارستانها به عیادت مجروحین میرفت یا درون کتابخانهها یا در مساجد و انجمنها و بسیج بود... خیلی کم در منزل استراحت مینمود.
خاطره ای از این شهید گرامی: روزی به اوگفتم کی ازدواج میکنی. گفت: معنی ازدواج چیست؟ گفتم: ازدواج یعنی پیوند عاشق با معشوق.گفت هرگاه معشوق مرا دریابد به سراغم آید و با آغوش باز مرا در بغل گیرد و من منتظر چنین فرصتی هستم.عاشق هستم ولی عاشقی دیوانه که به کوی یار میروم و معشوق مرا خواهد برد. دیر یا زود معشوق دوستم میدارد و روزی لباس دامادی ( کفن) را بر تن من خواهد کرد و مرا در منزلی نو در سرای جاودانی میبرد و آنگاه وصلت من و او آغاز خواهد شد. برادرانی که از نزدیک با این شهید بزرگوار آشنایی دارند و با بیان او برخورد نمودهاند میدانند که این جملات از روی صدق است و هر چه از این شهید بزرگوار گفته شود کم بوده و نمیتواند گوشهای از خاطرات این شهید ارزنده باشد و هنوز ما اینگونه افراد را نشناختهایم و نتوانستهایم آنچه را در شأن این شهید بزرگوار بوده بیان نماییم...
وصیت نامه شهید پرویز سراج :
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله اشتری من المومنین اموالهم و انفسهم بان لهم الجنه
همانا خداوند از مومنان مالها و جانهایشان را خریداری می نماید و ( در این معامله ) برایشان جنت را میدهد.
آغاز سخن با نام تو که مبدا هستی و سرچشمه وجودی، تو خدایی که بر اساس عشق جهان آفریدی و در مسلخ عشق با عاشقانت معامله ای کردی که او را از عذاب الیم نجات می دهد و به بهشت برین می رساند.
معا مله ای که عاشق خویش را فدای معشوق می نماید و تو نیز در مقابل همه چیز به او می دهی.
خوشا بر تجاری که در سوق عشق با سر آمد عاشقان به معامله ای پر سود پرداختند و رضای او را بر تمام هستی ترجیح دادند. خدایا عبدی ذلیل که جز امید و عشق به درگاهت و دوستی او لیاقت چیزی ندارد آمده و در این جهان مادی سخن می گوید، عبد سخن نمی گوید معبود کلام می سازد.
محبوبا ترا به محبین در خانه ات سوگند این حقیر را در این بسیج شرکت ده و نظرم را بر وجه خویش بگردان، بر اولیا و اوصیا و مومنین درود فرست که واسطه رحمت و فیض تو هستند.
عزیزان نوشتاری که ملاحظه می کنید چند جمله ای است که به عنوان وظیفه بر کاغذ می آید . جهان بر دور محور ولایت می چرخد با نبود ولایت هستی ممکن نیست، در اسلام عزیز اعمال بر اساس ولایت سنجیده می شود و هر کس با امام و پیشوای( ولی و سرپرست )خویش محشور می گردد.
ولایت حقه از خدا شروع و در طول آن به انبیا و خاتم آنان حضرت محمد (ص) ختمی مرتبت که درود خدا بر او و آل پاکش باد و اوصیا و جانشینان ایشان( ولی فقیه) می رسد. امتثال فرامین هر یک واجب الاطاعه است. اگر پیامبر سخنی بگوید باید اطاعت شود به نص صریح قرآن : ما اتاکم الرسول فخذوه
و همچنین ائمه (ع) و ولایت فقیه که در عصر حاضر در زمان غیبت بر عهده فرزند پاک رسول، امام خمینی است که بر عمر پر برکتش بیفزاید.
وقتی مردم بخواهند حرکت کنند خداوند معادن و ذخایر خویش را برای یاری آنان آشکار می نماید. هشت سال پیش مردم ایران لیاقت یافتند تا این محبت خدا بر مردم آشکار بشود و با رهبری پیامبر گونه اش جامعه رو به انحطاط را نجات بخشد.
دشمنان کوردل برای مقابله با این هدیه الهی ( انقلاب اسلامی) دست به مبارزه های گوناگون زدند که آخرین آن تحمیل جنگ از طرف بدبختی بی اراده بوده است. این جنگ هر چند از طرف آنها شروع شد و به حکم قرآن چون آنان اول شروع نمودند باید با آنها به مبارزه برخواست و خدا دوست دارد که این کفار بدست این امت اسلامی معذب شوند.( انشا لله)
این جنگ برعلیه خود آنان بکار گرفته شد، مایه عزت وافتخار قرآن شد و جهانیان سر در گم را به راه هدایت نزدیک نمود و انشاالله در آینده روشنی نه چندان دور تشنگان حقیقت به اسلام می پیوندند.
حال ای عزیزان :
برای اینکه زحمات رسول خدا (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام و شهدای اسلام هدر نرود بایستی متحد شد و تحت لوای اسلام و قرآن بر آنان بتازیم. تمام امکانات را برای پیشبرد و پیروزی جنگ بکارگیریم و برای احقاق حق از جان و مال دریغ نورزیم زیرا طرف معامله خداست و زیانی در کار نیست. از کوچکترین کارها حتی سخن گفتن که باعث تضعیف روحیه بشود و دشمن خدا را تقویت کند دوری نمایید. عزیزان دقت کنید شهدا راضی نیستند پا بر خون آنان بگذارید. ای کسانیکه شعار خاموش جنگ می دهید، بدانید کسانیکه خونشان را نثار کرده اند راضی نیستند که از خون آنان چنین استفاده شود. اگر با این نظام نو بنیان اسلامی بنای مخالفت بگذارید و در ادای وظائف سهل انگاری نمایید، در هر دو جهان بدبخت و ذلیل می گردید. بدانید عزت از آن خدا و مومنین است و مومنین عامل به فرامین خدا و رسول می باشند نه اینکه به خاطر منافع شخصی از دین بزنند و دیگران را فدای هوی و هوسها و نفسانیات شوم خود بکنند. از پیامبر و ائمه بیاموزیم که چگونه تمام هستی خویش را وقف اسلام کردند و چگونه استاد بزرگ شهادت ابا عبدالله الحسین علیهه السلام خود و خانواده خویش را فدای اسلام عزیز نمود و در سیاهی ظالمان فریاد کرد:ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی
اگر دین جدم جز با کشته شدن من پایدار نمی ماند پس ای شمشیرها مرا در برگیرد.
رضای خدا را در نظر بگیرید و تقوای الهی پیشه کنید و از منافع مادی در حد لازم استفاده نمایید.
به فکر خانه آخرت باشید. نباشید از کسانیکه خانه دنیای آنان آباد و خانه آخرتشان ویران است. پوز خند به خط انقلاب و اعمال افراد خالص در انقلاب نزنید، مکر بکار نبرید که خدا با شما مکر بکار می برد. چوب خدا را چنان خواهید خورد که دیگر نای اندیشیدن نداشته باشید.
خوشا بر تجاری که در سوق عشق با سر آمد عاشقان به معامله ای پر سود پرداختند و رضای او را بر تمام هستی ترجیح دادند. خدایا عبدی ذلیل که جز امید و عشق به درگاهت و دوستی او لیاقت چیزی ندارد آمده و در این جهان مادی سخن می گوید، عبد سخن نمی گوید معبود کلام می سازد . |
خدایا ما را از شهدای واقعی قرار بده
الها شفاعت نبیت و و صیت و رحمتت را نصیبمان بگردان
بارخدایا شهادتمان را تحت نظر نبیت و همراه با اولیائت قرار ده.
خداوندا نواقص اعمال و و عبادات و طاعاتمان را به کمال خویش ببخشا
خداوندا طالب رضای توایم رضایت تو را خواستاریم عطایمان کن
خداوندا تو آنچنانی که دوست داریم آنچنانمان کن که دوست داری
خداوندا خلوص نیت عطا فرما
والسلام علی رسول الله و لعن الدائم علی اعداءالله
الحمدلله الذی شرفنا بالشهاده
یکشنبه 10/12/65
غلامعلی(پرویز) سراج
آخرین دست نوشته شهید قبل از شهادت
عزیزان با خدا عشق بازی کردن آدم را مست میکند
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی و ما چون جان نشدیم. لایق فدای جانان نشدیم
26/2/67 شب عید فطر