شاید تلنگری بیدارت کند
او پیش از انتخاب شدن انتخاب میکند و پیش از معشوق شدن عاشق میشود…
با زیرکی گوی عقل را از کنار دیو هوس می رباید.
او همان دختر عفیف و در پس پرده ی حجاب است…
چند خطی نامه برایِ مخاطبین بی نام:
فصل ها بهانه اند برایِ طرح ها!
این وجودِ مروارید زندگی است که باید در صدف ِ عفت گرم نگه داری اش!
زمستان آمد اما اینجا سرد نمیشود، هرگز…
نه با هجومِ تهاجمات و نه با افتراء و نظراتِ بی پایه ای کــه در هر وبگاهِ دینی به وفور یافت میشود.
آن روز کــه انسان را در ترازویِ عمل میگذارند، به خیالت کیسه سنگینی برایِ معامله آورده ای !
اما افسوس ! تمامِ اندوخته هایت با ذره ذره کلامِ بیهوده ، تهمت و دروغ طعمه دندانِ شیطانی شده است .
که سنگ بار سفرت گذاشته و تو، این چند واجبات نیمه خوانده را دلخوش کرده بودی! غافل از حق الناس ، دینت را وزن میکردی.
فرد با تمامِ ابعاد روحانی و جسمانی اش انسانیت میگیرد، شب که سر بر زمین میگذارد خود میداند و خدایش کــه کاسه اش چقدر لبریز است یا خالی…
اگر حسادت، طمع و غرور نگاهت را به دیگران مشغول کند غافل خواهی بود.
شاید این شامِ آخر سر بلند نکنی و صبحی بر افکارِ تیره ات نتابد!
ادعا تا عمل، فرسخ ها راه است! کجای راه ایستاده ای؟
و خودت میدانی و خدای ِ خودت. هرچند مرگِ بی صدا به از صبحِ سیاه رسواییست.
کاسه ات را بگرد، شاید تلنگری بیدارت کند.
الله اعلم