بسیج کارکنان دانشگاه شریف

اَللّهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ

بسیج کارکنان دانشگاه شریف

اَللّهُمَّ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ

این وبلاگ محل عبور و نگاه کسانی است که در سایه‌سار شجره‌ طیبه‌ی بسیج‌ هستند و ضربان دلشان با یاد حضرت روح الله (ره) و شهدا می‌زند.

قدمتان سبز
هر کس لحظه‌ای از وقتش را صرف این صفحات می‌کند و در دلش نام و یاد امام و شهدا موج می‌زند، صلواتی بدرقه‌ی روح معراجی‌شان کند.

خانه‌تکانی دل‌ها

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۴۲ ب.ظ


عادت ما ایرانی‌ها بر این است که در آستانه عید نوروز که جهان نو می‌شود، به خانه‌ تکانی رو می‌آوریم و خانه و زندگی خود را پاک و تا آنجا که بتوانیم نو می‌کنیم. این امر با ارزشی است و اگر گرفتار اسراف و خودآرایی‌های مذموم نشویم، امری زیباست.

و چه خوب است که از این فعالیت سالانه الگو بگیریم و دل‌های خود را از اغیار پاک کنیم و آن را برای صاحب‌خانۀ اصلی آن آماده کنیم. اما مگر دل ما را صاحب‌خانه‌ای است و هم‌اکنون اغیاری در آن جای گرفته‌اند؟

 امام صادق سلام الله علیه در سخنی دل‌نشین می‌فرمایند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه»‏«دل حرم خداوند است و جز خدا را در آن ساکن مکن» [بحارالانوار؛ 67/25] 

این روایت که همانند آن بسیار است، دو بخش دارد. بخش نخست آنکه دل و قلب آدمی را صاحب‌خانه‌ای است که آن خداوند متعال است. بخش دوم اینکه انسان با رفتار و کردار خود؛ چه بسا دیگری را در این خانۀ الهی جای می‌دهد و حرم الهی را به بت‌خانه تبدیل می‌کند. آن غیر کسی نیست، جز طاغوت‌های نفسانی و شیطانی که اندک‌اندک در دل ما جای می‌گیرند و آن را اشغال می‌کنند. عناصری وحشی و ناپاک که دارالملک ایمان را جایگاه خود کرده‌اند و تا ما را به هلاک و نابودی ابدی گرفتار نسازنند، دست از سر ما برنمی‌دارند و ما تنها یک راه رهایی از شر این دشمن غدار داریم، و آن اینکه دل خود را با نور اخلاق الهی خانه‌‌تکانی کنیم. 

حال که این‌چنین است، بیاییم برادر و خواهر ایمانی! ـ در آستانۀ بهار ـ  قلب خود را از طاغوت‌های غرائز پاک کنیم.

                          عروس مکتب قرآن نقاب آنگه براندازد             که دارالملک ایمان را منزه از دغا بیند

 این چگونه ممکن است؟ قدمی صدق می‌خواهد و همتی مردانه تا با مجاهده‌ای جانانه دل را  با آبِ پاک توبه شستشو دهیم، اغیار را بیرون ریزیم و خانۀ دل را تنها برای صاحب حقیقی آن آماده نماییم. زیرا 

«انسان تا به لقاء اللّه نرسیده است به کمال مطلوبش نائل نشده است و لقاء اللّه به معنى اتصاف انسان به اوصاف الهى و تخلق او به اخلاق ربوبى است... در توحید باید مراقبت را تقویت کرد، مراقبت تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته مى ‏شود و سائر آداب و اعمال پروراندن آن است. مراقبت کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است...

                             پاسبان حرم دل شده‏ام شب همه شب             تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم‏

 ناگفته نماند که بدن؛ تور شکار و سوارى راهوار ما است، مبادا با او چنان کنیم که نه به کار شکار آید و نه تواند سوار را به جایى برساند، ره چنان رو که رهروان رفتند، کسى به ما نگفت که شب و روز را با یکدانه خرما بسر بریم، در حدّ اعتدال بدن نیاز به تعیش دارد... انسان کامل آن کسى است که حق هر ذى‌حق را اداء مى ‏کند.»[آیت الله حسن‌زاده؛ هزار و یک نکته؛ 1/19]


دلت را خانه تکانی کردی تا حالا …

چقدر بدی و گناه و دروغ و حسد توی اون پر شده ؟؟؟…

اصلا تابه حال به این فکر کردی که هستند کسانی که جمال دلت را هم نگاه میکنند؟؟؟…

اصلا به فکر تزئین دلت بودی ؟

فکری برایش کردی ؟

نمیگی آخه توی بچه شیعه ؛ همون امامی که اینقدر برایش آقا بیا و یا ابن الحسن میگی هر از چندی به خانه دلت سری میزنه …

ولی اینقدر خانه دلت شلوغ و آلوده هست که هیچکس رغبت ورود پیدا نمیکنه …

راستی اگر هم در طول روز گناهی ولو به چشم و زبان انجام میدی ؛ چرا اجازه میدی بعضا طعم شیرین گناه بر دل و وجودت بمونه

چرا استغفار نمیکنی … چرا همون موقع نمی شوریش دلتو …

چرا گلدان های عشق و محبت زیباترین امام را در طبقات دلت نمیچینی ؛ طوری که جای هیچ خس و خاشاکی دیگه در اون باقی نمونه …

تو نمیگی امامت دلش برای شیعه هاش تنگ میشه و دوست داره بهشون سر بزنه ولی کسی نیست که خونه دلش رو آماده اون عزیز بکنه و ما نادونسته امام را از خودمون میرونیم …

یکم به خودمون بیاییم ؛ از همین الان یک جارو بردار و شروع کن بدی ها رو بریزی بیرون …

ببین با کدام گناه بیشتر مانوسی اول از همون شروع کن ؛ ترکش کن به همین راحتی ؛ شاید هم همون باعث پرده بین تو امامت شده …

آره خیلی زحمت داره …

میدونم …

ولی خیلی خیلی ؛ بیشتر از این زحمت ها می ارزه ورود مهمانی چون امام قائم بر دل ما انسانهای غافل و بیخبر از زیبایی های عالم …


چه زیباست که در کنار «تحویل سال » ، شاهد «تحول حال » هم باشیم، چه نیکوست که «امروز» ما بهتر از دیروز و «فردا» ی ما بهتر و روشن تر از امروز و «فرجام » کار ما بهتر از «آغاز» آن و «آخرت » ما بهتر و آبادتر از «دنیا» ی ما باشد .
و
یک حرف کاملا جدی:

عده ای سال گذشته، در همین ایام، بودند و امروز نیستند، یعنی از نعمت «وجود» بهره مند بودند و امروز محروم اند . این، یعنی فرصت ها را پایانی است و مهلت ها را باید مغتنم شمرد و «پاس فرصت ها» را نباید خراب کرد .

                         بگذشت زمان، دست به کاری نزدی          برگردن لحظه ها مهاری نزدی

                                      صد توپ زدی، تمام را کردی «اوت »            صد «پاس » گرفته، آبشاری نزدی!




اگر در طلیعه سال نو و سپری شدن سال گذشته این حرف را نزنیم و به این حقیقت که در آینه «تحویل سال » دیده می شود ننگریم، پس کی و کجا و چگونه؟

و . . . بالاخره،

یک حرف جدی دیگر:

اینکه عمر می گذرد و سال، نو می شود، چنان نیست که سن و عمر ما افزوده شود، بلکه از آن کاسته می شود . مثل سیگار که هر چه بکشند کوتاهتر می شود، ما هم هر چه بیشتر عمر می کنیم، از عمرمان کاسته می شود و به «خط پایان » نزدیک تر می شویم .

البته نباید با جوانان اینگونه حرف زد، ولی چه می توان کرد، فرصت ها به شتاب ابرهای آسمان می گذرد . باید دید چه کاشته ایم و چه برداشت خواهیم کرد؟ !

پروین اعتصامی، می گوید:

                   گوهر وقت بدین خیرگی از دست مده                 آخر، این در گرانمایه بهایی دارد

ارسال از خانم ندیری


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۰۹
بسیج کارکنان دانشگاه صنعتی شریف

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی