گزیده ای از نوشته های شهید شاطری
گزیده ای از نوشته های شهید شاطری معروف به مهندس حسام خوشنویس یکی از فرماندهان سپاه قدس و مسئول بازسازی لبنان
مهجوریت قرآن
قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان میپذیرد. کتابی آسمانی است اما – برخلاف آن چه مومنین امروزی میپندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند- بیشتر توجه اش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!
کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیدههای مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز! کتابی است که شمارهی آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم و تعلم انسان با قلم ... آن هم در جامعه و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله ی دشمن و به جهل دوست، لایش را بستند، لایه اش مصروف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را – که خواندنی نام دارد- دیگر نخواندند و برای تقدس و تبرک و اسباب کشی به کار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله ی شفای امراض جسمی چون کمردرد و باد شانه و ...شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند....
و بالاخره این که می بینی، اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح گذشتگانش و ندایش از قبرستانهای ما به گوش میرسد.
قرآن ! من شرمنده ی توام اگر از تو آواز مردگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند" چه کسی مرده است؟" چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است!
قرآن ! من شرمنده ی توام اگر تو را از یک نسخه ی عملی به یک افسانه ی موزه نشین مبدل کرده ام. یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته، یکی ذوق می کند که تو را فرش کرده، یکی ذوق می کند که تو را با طلا نوشته، یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و ... آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن ! من شرمنده ی توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند وتو را می شنوند، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند...!اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند " احسنت...!" گویی مسابقه نفس است...
قرآن ! من شرمنده ی توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای. حفظ کردن تو با شمارهی صفحه، خواندن تو از آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کرده اند، حفظ کنی، تا این چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو... آنان که وقتی تو را می خوانند چنان حظ می کنند، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است . آن چه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم...
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز، زندگی تان سرشار از نور امید و شادی، نفس تان گرم ، حیات تان پر رونق، سایه ی خدا و اولیائش بر زندگی تان مستدام و رضای حق همراهتان.